هراس من
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از بهای آزادی آدمی افزون باشد.
I want to go home
وقتی تو مترو میشینی، وقتی تو پراید میشینی، وقتی تو این وَنهای جدید که عین تابوت میمونن میشینی یه چیزی هست که تو همشون اذیتت میکنه. اونم اینه که برای اینکه جا بشی باید یا باید زانوهات رو بچسبونی به گلوت، یا باید مورب بشینی یا باید قدّت کوتاهتر باشه. یه کم که بیشتر فکر میکنی میبینی این اتومبیلها از جاهای خاصی از دنیا وارد شدن. بعد به خودت میگی "چرا؟". یه کم که بیشتر فکر میکنی میفهمی که بیدلیل نیست که ما سوار اتومبیل اندازه خودمون نمیشیم. چون کس دیگهای نیست که بتونیم ازش بخریم. یا بهتر بگم، کس دیگهای نیست که با اتومبیل خریدن ازشون بشه بهشون باج داد! یه کم که بیشتر فکر میکنی دلت به حال پیری خودت میسوزه که به خاطر چیزی که خودت هم میدونی چند سال دیگه یه جور دیگه گریبانت رو میگیره باید اینجوری درب و داغون باشی.
دارم فکر میکنم چرا تو کشورهای اروپایی معیار پیشرفت سیاسی و اینکه یه حزب بتونه مثلاً رأی بیاره انتخاب مردمه ولی تو کشور ما شرط مجوز گرفتن یه به اصطلاح حزب اعتقاد به ولایت فقیه. در حالی که احزاب تو کشورهای دیگه باعث رونق سیاسی و پیشرفت کشور میشن ولی تو کشور ما رقابت به اصطلاح احزاب باعث هدر رفتن منابع مملکت میشه!
مقدمه از سال 1378 در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام برای هم جهت سازی سیاست های کلی ضرورت ترسیم و تبیین یک افق روشن در آینده ایران مشخص شد. و لذا تا مدتها مطالعات و مباحث تحت عنوان «افق آینده ایران اسلامی» ادامه یافت. در سال 1380 مفهوم چشمانداز بجای افق آینده مورد تأکید قرار گرفت و در مطالعات خود متوجه شدیم که بحث چشم انداز یک مقوله پیشرفته علوم مدیریتی و ذیقیمتی را بدست آورده اند. آن تجارب را نیز مورد مطالعه قرار دادیم . در همین سال نتایج مطالعات را با مقام معظم رهبری طرح کردیم ایشان ضرورت این مسأله را بسیار مهم تشخیص دادند و به مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ کرد که سند ملی چشم انداز ایران را تهیه نمایند. مجمع تشخیص مصلحت نظام کمیسیون خاصی را تحت همین عنوان تصویب کردند که کلیه مطالعات و تحقیقات دبیرخانه همراه با مطالعات و تحقیقات سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت را بررسی و متن اولیه سند چشمانداز را تهیه کردیم و به مجمع تشخیص مصلحت نظام فرستادیم. نتایج کمیسیون چشمانداز در سال 1381 در مجمع تشخیص مصلحت نظام به بحث گذاشته شد و در سال 1382 پس از اصلاحاتی که مقام معظم رهبری در آن مصوبات انجام دادند به تصویب نهایی رسید و در تاریخ 23/8/82 به قوای سه گانه ابلاغ شد. در تهیه و تدوین سند چشمانداز که پنج سال به طول کشید و از مطالعات و پیشنهادات گروههای تحقیقاتی از جمله سازمان مدیریت و برنامه ریزی و گروه مطالعات استراتژی توسعه صنعتی کشور استفاده شده است که از آنها تشکر می کنیم. محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در 1404 هجری شمسی با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامهریزی شده و مدبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی، در چشمانداز بیست ساله: جامعهی ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت: ملاحظه: در تهیه، تدوین و تصویب برنامههای توسعه و بودجههای سالیانه، این نکته مورد توجه قرار گیرد که شاخصهای کمی کلان آنها از قبیل: نرخ سرمایهگذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم، کاهش فاصله درآمد میان دهکهای بالا و پایین جامعه، رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی، باید متناسب با سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشمانداز، تنظیم و تعیین گردد و این سیاستها و هدفها بهصورت کامل مراعات شود. دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام (بهار 83) چند نکته:
امروز داشتم مصاحبهی محسن نامجور رو توی شهروند میخوندم. آخرش یه چیز جالبی نوشته بود؛ گله کرده بود از لو روفتن اتودهاش و اینکه مردم بدون اینکه پول بدن همینطور بیرویه آلبومهای موسیقی رو برای خودشون و دوستانشون کپی میکنن. به خودم گفتم راست میگه بنده خدا. الان میرم هر چی mp3 ازش روی کامپیوترم دارم پاک میکنم. بعد یه کم که بیشتر فکر کردم دیدم باید کل فولدر mp3 رو پاک کنم. بعد فکر کردم پس اگه من موسیقی گوش نکنم که تو این دنیای شَپَل شُمپت باید برم بمیرم. خودمون هزارتا بدبختی داریم نمیدونیم شندرغاز درآمدمونو بزنیم به کجا. یه بار اومدیم آدم باشیم ویندوزی که استفاده میکنیم پولشو بدیم، دیدیم بدترین محصول قرن رو خریدیم. تازه توی سایتش برای register کردن ایران نداشت. توی این مملکت یه سینما میخوای بری باید 1500 تومن بدی بعد بفهمی فیلم خوبی دیدی یا نه. تازه این اون جاییه که ممکنه ناراحتت نکنه. من چیزهایی رو سراغ دارم که حتماً ناراحتت میکنه. آدم دقیق و اتو کشیدهای مثل من [بلا نسبت] چطور میتونه نور مهتابی رو که توی سینما ساویز موقع پخش فیلم از اتاق پخش کل سالن رو روشن کرده بود فراموش کنه؟ چطور میتونه بگه که اشکالی نداره اگه نذاشتین موسیقی تیتراژ آخر فیلم رو گوش کنیم و چراغا رو روشن کردین و انداختینمون بیرون؟ چطور میتونه تحمل کنه که با چه دهن سرویسی بری بلیط تئاتر بگیری بعد شب اجرا بگن جا نداریم برین رو تشک بشینین تئاتر نگاه کنین؟ نه من که نمیتونم تحمل کنم. نه میتونم این تحقیرها رو تحمل کنم و نه میتونم این درددل محسن نامجو رو نفهمم و بهش گوش نکنم. هر جوری فکر میکنم میبینم هیچ جای این دنیا رو تو این همه تاریخ زندگی بشر درست نکردیم. همهی این فکر و خیالا که آقا تو رو خدا آلبوم ما رو بخرید که ما بتونیم زندگیمونو بگذرونیم، همهی اینا که میگن بابا ما 1500 تومن دادیم میخوایم بیایم سینما فیلم خوب ببینیم. میخوایم تفریح خوب بکنیم. همهاش فکر و خیاله. باید بلد باشی پول در بیاری تا مشکلها حل شه. ما توی نقطهی تعادل دومیم!
امشب کمی با دوستم توی کوچه های گوهردشت قدم زدیم. هوا کمی سرد بود. خبر به زندان افتادن یکی از دوستام رو شنیدم. همیشه فکر میکنم ممکنه یه روزی این مبارزهها، این کشمکش بین عدالت و آزادی، ظالم و مظلوم، فقر و غنا یه روز تموم بشه. خیلیها میگن این نتیجهی ساختار جوامع بشریه و هیچ کاریش نمیشه کرد. منظورم این نیست که تغییر نمیکنه و بهتر یا بدتر نمیشه. منظورم اینه که به انتها نمیرسه. خیلی وقتا با خودم فکر میکنم چطور یه آدم میتونه اینقدر به کاری که میکنه ایمان داشته باشه که درسته. همین سیاستمدارا. به خاطر این که فکر میکنن کاری که میکنن درسته چه جنایتهایی که مرتکب نمیشن. اصلاً در مقام تصمیم گیری برای سرنوشت آدمها چطور یه آدم میتونه قرار بگیره؟ وقتی خوب دقت میکنی میبینی بیشترین کثافتکاریها رو آدمها انجام میدن نه حیوونها. واقعاً انسان اگه اراده کنه از حیوونترین حیوون هم میتونه حیوونتر بشه. رفتارهایی که آدمها با آدمها میکنن و خبرهاش رو ما این روزها زیاد میشنویم هیچ حیوونی با همنوعش نمیکنه. همهی اینا به خاطر اینه که یه آدم به خودش اجازه میده خودش رو بالاتر از آدمهای دیگه بدونه، به خودش اجازه میده که بگه "من حق دارم". "من حق دارم"؛ چه جملهی احمقانهای! "من میدونم"؛ چه جملهی احمقانهای! "من میفهمم"؛ چه جملهی احمقانهای! "تو باید..."؛ چه جملهی احمقانهای! "من انسانم"؛ چه جملهی احمقانهای!