۱۳۸۵ اسفند ۶, یکشنبه

من زنده ام

سلام دوست من
این پست رو امشب فقط برای این توی وبلاگم گذاشتم که حرفی زده باشم که از تنهایی در بیام. شاید ریشه ی همه ی این رو کاغذ نوشتنا تنهایی آدما باشه. تنهایی که فقط و فقط خودمون باعث و بانیش هستیم. یه روزی روز آخرِت فرا می رسه و به خودت می گی اشتباه کردم حرفام رو به اونی که باید نزدم. اشتباه کردم اگر هم حرفی زدم پیچوندمش تو لحاف که فقط خودم بفهمم چی نوشتم. آخرش می فهمی که دنیا ارزشی نداره و اگر هم چیز ارزشمندی توش بوده یا ربطی به این حرفا نداره یا تو اصلا بهش فکر نمی کردی. به خاطر همین ها هم هست که به خودم می گم آلیس. که همیشه در عجبم که چرا تو این سرزمین عجایب آدما، حتی خودم پر از تناقضیم. تناقض درون و بیرون.