۱۳۸۶ آبان ۲۷, یکشنبه

Restart

راستش خودمم نفهمیدم چرا دیگه اینجا چیزی نمی‌نویسم. امروز از بعضی نوشته‌هام که تو این وبلاگ نوشته شده خوشم نمیاد. ولی نمی‌تونم حرف نزنم. چه کار کنم دیگه!

می‌خوام چندتا آرزو کنم:

  • آرزو می‌کنم یه روزی یه الگوی کامل برای زندگی بشر پیدا بشه، هرچند معتقدم وجود چنین الگویی با ذات بشر متناقض است.
  • آرزو می‌کنم یه الگوی خوب برای زندگی آدما تو ایران پیدا بشه، هرچند معتقدم آدما الگوی زندگیشون رو بعد از این که توش زندگی کردن الگو می‌نامند.
  • آرزو می‌کنم پیوسته در طول تاریخ دغدغه‌های انسان‌ها، انسانی‌تر بشه، هرچند معتقدم افتادن این اتفاق مثل حرکت از تعادل پایدار به‌سوی تعادل ناپایدارتر است.

یه چیز دیگه هم می‌خواستم بگم: من همیشه عاشق آمارگیری بودم! این سایت Blogger یه چیزی شبیه vote گذاشته که می‌خوام ازش استفاده کنم. مملکت ما آدمای کاردرست زیادی داشته که مردن. اما امروز احساس می‌کنم آدم خفنی مثل دکتر حسابی مثلا یا حافظ مثلا تو ایران در قید حیات نداریم. اگه داشته باشیم که مایه‌ی خوشحالیه و اگر هم نباشه باید نزدیکش باشه. می‌خوام این آدما این‌طوری به ما شناسونده بشن که تا زنده هستن ازشون استفاده کنیم. بد نیست شما هم این کار رو بکنید. وبلاگ من خواننده‌ی زیادی نداره.

4 Comments:

ناشناس said...

سلام
آقا شما بهتره جای الگو دنبال یه کیف بگردی که بشه باهاش رفت یونی.
هر چند ارشد.
در ضمن مطمئنی جدیداً از آمارگیری خوشت اومده؟
من هم جدیداً از جامعه شناسی.
نظرت چیه؟

علی said...

آره راست میگی این تمایلم به آمارگیری جدید نیست
تو این کامنت خلاصه ی سفرمون رو نوشتی
باید یه فکری به حال جامعه شناسی و جامعه شناسا بکنم

ناشناس said...

سلام.

ناشناس said...

سلام خوشحالم كه برگشتي هميشه به اينجا سر مي زدم اما وقتي مي ديدم هيچي نوشته نشده فكر مي كردم هنوز اوضاع روبه راه نشه . شب و روزت ستاره باران