۱۳۸۵ تیر ۲۳, جمعه

عشقه

دارم فکر می کنم که اگه یه چیز دوست داشتنی توی سرزمین عجایب وجود داشته باشه باید تو شهرمون هم باشه. بعضی وقتا نمیشه عاشق یه چیزایی یا یه کسایی نبود. بعضی آدما رو نمی تونی دوست نداشته باشی چون اونا نمی تونن تو رو دوست نداشته باشن.
عشق واژه ایه که نمیشه تعریفش کرد ولی همه ی آدما می دونن چیه.
نمی خوام امروز تعریفی از عشق ارائه کنم ولی می خوام نمونه ی بی چون و چرای یه عشق ناب رو توصیف کنم. گرچه می دونم که از پسش بر نمیام:

یک روز دو نگاه در هم گره خورد و دو انسان را به هم گره زد. از آن روز به بعد گیاهی شروع به رشد کرد؛ دور دست ها و پاهای آن دو پیچید و آنها را به آسمان برد. و اوج گرفت و اوج گرفت.
آنقدر پیچید و اوج گرفت تا آن دو را در هم آمیخت.
آن دو را در هم آمیخت تا نتیجه ی پیچیدن و اوج گرفتنش را ببیند.
آن دو را در هم آمیخت تا میوه ی برتر از آنها را به بار بنهد.
آن دو را در هم آمیخت تا زندگی را بهتر به پیش ببرد. تا روح جهان از حرکتش باز نایستد.
آن دو را در هم آمیخت تا بفهمند و بفهمد که اینجا انعکاسی از آنجاست.
آن دو را در هم آمیخت تا همه بدانند چرا پاییز برگ درختان می ریزد و بهار دوباره درختان سبز می شوند.
آن دو را در هم آمیخت چون خدا وحدت را می خواهد. چون خدا زندگی را در جریان می خواهد. چون خدا می خواهد.
و از قطرات آبی که از آن دو می چکید گیاه آبیاری شد و میوه داد.
و این میوه، میوه ی عشق است. میوه ای که آن دو انسان از این به بعد چشم به او دوخته اند و باقی عمرشان را صرف رسیدن این میوه می کنند تا با خیال راحت برگردند. تا میوه ی عشقشان در سرزمین عجایب جاودانه بماند.
و ما هرکدام میوه ی دو میوه ی دیگریم و هر دومان میوه ای خواهیم داشت تا جهان پویا بماند.
و این داستان شنیدنی ترین داستان خداست که پیوسته برای بندگانش تعریف می کند.
و این عشق از ناب ترین عشق هایی است که خدا آفریده :
عشق مادر به فرزند
عشق پدر به فرزند
عشق فرزند به مادر
عشق فرزند به پدر
(عشق میوه ها به هم، به گیاهان، به خدا)

و امروز روز عشق سوم است.

بهشت زیر پای مادران است چون آنها عشق ناب را منتشر می کنند.
چشمه های عشق را دوست داشته باشیم.

3 Comments:

ناشناس said...

یاد این افتادم : نمی شود که تو باشی من عاشق تو نباشم

ناشناس said...

این رسالتی که میگی از کجا اومده و کی تعریفش کرده و چرا و
و و

ناشناس said...

تمام جذابیت این متن اینه که هر کس به اندازه فهم و درکش از زندگی ازش تعبیر می کنه .منظورم در تعریف عشق و یکی شدن ه. و هیچ وقت نباید به کسی بابت تعبیرش طعنه زد و انسانهایی که این رو در ارتباط با دیگران رعایت می کنند باشعورترین آدمهای رو زمینند.